ناهموار

۲۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ا

فی الواقع هر دفه رضانژادو میبینم ناخودآگاه این تیکه هبیتس تو ذهنم پلی میشه It doesnt make me nervous هومعوستازی بالاتر ازین عاخه؟
  • bee
  • ۰
  • ۰

-

چ فعل و انفعالاتی تو مغزم رخ داد ک اکانت اینستامو پاک کردم؟
  • bee
  • ۰
  • ۰

/

اخه ی مسیری رو طی میکنی که داری توش دور میشی از جایی ک بعدا قراره بهش برگردی و این یعنی تباهی مادامی ک توی اون مسیر دستاورد ارزشمندی در راستای چیزایی ک میخوای نیست.
  • bee
  • ۰
  • ۰

گروس

این فیلم را به عقب برگردان آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود که می دود در دشت های دور آن قدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین زمین نه به عقب تر برگرد بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید در آینه بنگرد شاید تصمیم دیگری گرفت گروس عبدالملکیانرنگ های رفته دنیا
  • bee
  • ۰
  • ۰

^^^^^

خلاصه که هر چی میخونم پیش نمیرم موبایلمو هی چک میکنم بعد موبایلمو میزارم کنار بعدش ب افق خیره میشم باید چشمامو در بیارم بشینم درس بخونم-_- چ برنامه ریزی غنی ای واسه فرجه ها کرده بودم ولی الان باید فرجه هارو یکم زودتر برا امتحانا بخونم بقیشو یکم یکم المپ بخونم ببینم چیه اثن:/ بعدش دوباره برا امتحانا بخونم بعدش ی ماه فاصله میمونه ک اونو باید باز المپ بخونم:/ بعدش ی هفته المپ بعدش ۱۰ روز مدرسه تابستونه ک قراره ب بهونه مدرسه بریم ی کاری کنیم ک اعتماد ی آدمی و ب خودمون جلب کنیم-__- و در کنارش باید کیس ریپورت طلسم شده ی دکتر فروغی پور گوگولی مگولی و بنویسیم بعد هزاران سال؛ بعدش ک مدرسه تموم بشه حدودا یک ماه میمونه ک تو اون یک ماه جبران همممهههه چیو میکنم دیگه:))) خلاصه اینم زندگی شبدری این روزای ما^_^ک خاطره میشه عب نداره:')
  • bee
  • ۰
  • ۰

^^

سوهان روح فقط دخترعمه ی حسود و دوروم*___*
  • bee
  • ۰
  • ۰

☆○☆

اقا من امروز روووزه م و دارم از گشنگی تباه میشم-__- #ریاکنیم:)))
  • bee
  • ۰
  • ۰

-

من خییلییی بدجنسم واقعا از خودم متنفرم چرا اخه
  • bee
  • ۰
  • ۰

.

چی نکوهیده تر از دورویی؟
  • bee
  • ۰
  • ۰

یک هفته هست توی خودم تاب می خورماز قرص های قرمز اعصاب می خورمدست از سرم نمی کشد این فکر لعنتیکابوس این که عشق تو باشد موقتیتو درد می کشی ... به خدا درد می کشممن درد را به شیوه ی یک مرد می کشمدکتر نمی روم ، به همین گریه ها خوشمپر می کنم درون خودم بشکه بشکه سم!سیگار می کشم که خودم را تلف کنمباید وسیله را به فدای هدف کنموقتی دلیل درد مشخّص نمی شوددرمان این روانیِ...نه-پس نمی شود!حالم بد است ، قرص به دادم نمی رسدآدم که بی دلیل به آدم نمی رسدحالا رسیده ام به تو ، تنها دلیل منقربانی تو می شوم ، امّا خلیل من-تکلیف من بگو که بفهمم چه می شود"آندوسکپی"که چاره ی دردم نمی شوداز بین دردها به خدا سکته بهتر استجان تو نه ، به جان خودم بار آخر است□یک هفته پیش قصّه ی خود را نوشت ، مُرداز عشق بی حضور خودت تا نوشت مُردغم ریخت در خودش ، سرطان غزل گرفتپیچید دور پاش غزل ها ، نوشت مردمی خواست کلّ زندگی ات را غزل کندوقتی رسید قصّه به اینجا نوشت : مُرد!حق با شماست، عشق شما سهم او نبودبی خود برای این همه رؤیا نوشت مرد□دیشب یکی کنار مزارم نشسته بودسنگ سیاه روی سرم را شکسته بودگفتم به او که مرده کسی را نمی خورد از زیر سنگ نان کسی را نمی برداز دست کیست زخم عجیبی که خورده ام؟حالا برو ، تو را به خدایم سپرده ام□من مرده ی روانی هر روز هفته امباور کنید مُرده ام ، از دست رفته امامید صباغ نو پی نوشت: من همش ازین شعرا ک میخونن تو دلم میگم چقد خز و بی ارزش ولی بیشتر از همه همین شعرارو میخونم یا این ک اهنگای خزی مث شهرام شب پره گوش میدم ک با همه وحودم معتقدم خزه و ادمای مزخرف ازینا گوش میدن یا این ک بخوام فیلم ببینم هنگور و دلقک بازی و کلا ترجیح میدم ب فیلمایی ک اسکار گرفتن و اینا. در حقیقت انسان تمایل زیادی ب ابتذال داره هر چند ک واقف باشه ک اینا مبتذله.فی الواقع ابتذال برای آدمی جذابه چراشو نمیدونم ولی شاید چون آدم میخواد زمانی رو که در اختیارشه و میخواد ازش برای انبساط روحی استفاده کنه رو ترحیح میده ب ی کاری بگذرونه که انرژی کمتری ازش بگیره و اون رو ب خنده واداره یا سطوحی از مغزش رو درگیر کنه ک دم دست تره یا همچین چیزایی. الان ک دارم از خواب تباه میشم چرا دست از حرکت انگشتانم از روی این کیبورد برنمیدارم؟نمیدونم ولی دلم میخواد ثبت کنم ک خوشحالم از این که روی تخت خودم دارم میخوابم و ناراحتم ک مینودشت دانشگاه علوم پزشکی نداره و خستم ولی نمیخوام تموم کنم نوشتن این متن بی ارزش رو و این ک دیگه میخواستم ثبت کنم که فردا اگه بیشتر از امروز درس خوندم تا شب؛ شبش با دایی میریم بیرون:))
  • bee