الان ک دارم این متن و مینویسم نیمه شب 22دی ماه 95هست.
کنکورم و خیلی وقت \یش دادم و با تفاوت ناچیزی نیمه دوم مشهد قبول شدم:به جای نیمه اول...
عیبی نداره
این روزا روزاش و کارای عادی م و میکنم.مثلا امروز صب تا ظهر دنبال کاغذ بازی های اداری بابا بودم و اینجور کارا یا مثلا تو کارای خونه ب مامان کمک میکنم...ولی شب ها و عصر هام بیشتر دست خودمه و بیشترشو کتاب میخونم یا فیلم میبینم یا اینکه میرم تلگرام یا اینستا یا بعضی وقتا هم نقاشی میکشم...
دیگه چی بگم.....دلم میخواد ک زودتر برم دانشگاه
یچیز دیگه هم ک میخواستم مکتوب کنم در مورد تضاد های ارزشی بزرگیه ک تو ذهنم هستنمیدونم چی درسته و چی غلط یا مثلا چیزی ک غلطه همیشه غلطه؟یا ی تبصره هایی هم ممکنه وجود داشته باشه...اخه هر طور ک فکر کنم اگه انسانیت رو مرجع رفتاری مون قرار بدیم شاید یاختلاف های جزغی ای با مذهب بوجود بیاد ولی اگر اینکارو انجام بدیم ب ارمانشهرمون نزدیکتر بشیم.
کی میدونه؟شاید مذهب رو درست برامون تعریف نکرده باشن و انسانیت مورد تعریف مذهب رو ب شکلی ک ب نفع خودشون باشه تحریف کردن
ب هر حال فکر کنم اینم از جمله سوالاتیه ک هیچ وقت جواب واضحی براش از سوی یک انسان معقول ومنطقی دریافت نخواهیم کرد...
ب.ن.چقد زیرک و دورنگ بود...هر چندن میدونم دورنگ و درسته یانه.ولی زیرک صددرصد.دیدی چ طوری با نکوهش گروهی امد و خودش همون ها شد
ب.ن.شخص خاصی رو نمیگم.خودم رو میگم
ب.ن.چ فرقی میکند۸