ناهموار

۲۱ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
گاهی انقدر یهویی متوجه حقیقت هایی میشی ک فقط میتونی همه انرژیت و صرف نگه داشتن بغضت بکنی و بازم نتونی پی نوشت؛ فصلی جدید در راه است پی نوشت؛از صفر شروع میکنم، میتونم؛ قطعا میتونم پی نوشت؛این ک کسی ندونه چقد قوی ای، خودش قوی ترت میکنه
  • bee
  • ۰
  • ۰

هیرکات

ولی کوتاه کردن مو باید جزو موارد قطع عضو محسوب بشه:/
  • bee
  • ۰
  • ۰

۰۰

نه من ی اشتباهو دوبار تکرار نمیکنم نه نه نه آره نه
  • bee
  • ۰
  • ۰

۰۰

اثن خسته نیستم ولی میترسم فردا خواب بمونم:((( از الان بیشتر برا این ک نگران بد ی خوب دادن امتحان فردا باشم نگرانم ک صب چجوری پاشم:((( طبق معمول: رنک ک نمیخوام بشم:)) شیش نمره و نگرفتمم فدا سرم:)) #میانترم آناتومی تنه ۱ ک اصلنشم آسون نیست:))
  • bee
  • ۰
  • ۰

۰۰

میخوام راهمو اشتباهی برم کجا گم شم از خاطرم گم بشی....
  • bee
  • ۰
  • ۰

۰۰

خوشحالی ینی از رو تختت بالای درختای تو حیاط و آسمون دیده بشن ، این شانسو تو خونه خودمون نداشتم حتی! حتی صبا م با نور افتاب ک راست میزنه تو چشت بیدار شی!
  • bee
  • ۰
  • ۰

چ

یک روز دیگه هم از زندگیم گذشت ولی هیج لذتی ازش نبردم ی روزی م شاید بشم ی مطهره ۷۰ ساله ک با خودش فک میکنه وقتی ۱۹ سالش بود چ طوری روزاشو میگذروند و شاید با خودم بگم ک ای کاش فقط ی ساعت دیگه اون دختر بی اعصاب و خوشحال بودم کاش فقط ی ساعت ب این فک نمیکردم ک چ اشتباهایی کردم و ای کاش نمیکردم و این ک چقد همه جی فراموش میشه و فراموش شده و چقد هممه اون چیزایی ک بهش اهمیت میدادم بی اهمیت بوده و این ک کاش ب جای این ک عصر جمعه و بمونم تو خابگاه و ب ی نقطه نامعلوم خیره بشم و فقط ب انبوهی از آدما و کارایی ک کردم و حرفایی ک زدم و حرفایی ک شنیدم فک کنم و آخرش ی غم عمیقی رو متحمل بشم بخاطر همه کسایی ک اذیتشون کردم، باید با حوصله آماده میشدم و میرفتم ی کافه کتاب و از زندگیم لذت میبردم، یا شاید ب این فک کنم ک چقد اون مطهره ۱۹ ساله اشتباه کرد ک ب این اهمیت میداد ک سحر دیگه باهاش مث سابق نیست یا محدثه کاری و ناخواسته انجام داده ک تو رو ناراحت کرده یا خیلی چیزای دیگه شایدم اون موقه به این فک کنم ک کاش به جای این ک حسرت بخورم برای زمان هایی ک الکی از دست دادم کار بیشتری میکردم شایدم خوشحال باشم ک بیشتر دوستایی ک انتخاب کردم دوستای خوبی بودن یا مثلا خوشحال باشم ک ی وب پیجی درست کردم ک توش ی نوشته هایی از اون دختر ۱۹ ساله هست و میتونه با خوندنش یادش بیاد ک اون موقه ها چی براش مهم بوده نمیدونم برای مطهره ۷۰ ساله چه چیزایی مهمه اما امیدوارم ک اون در گذشته زندگی نکنه و بتونه چیزی باارزش تر از این ها داشته باشه پی نوشت: شایدم تونسته باشه به گذشته برگرده و از این ناراحت نباشه ، شاید گذشته انقدر گریه کرده ک تونسته خودش و تا حدی صیقل بده ک توجه اون ب خودش جلب کنه،اما گریه های اون نمیتونه برابری داشته باشه با حجم ظلمی ک در حق موجود ضعیف تری از خودش کرده بود؛ ضعیف و باید جدی گرفت چون همون طوری ک ضعیف بودنش این رو ایجاب کرده بود، تونست به قدری قوی بشه ک ظالم و ب گریه بندازه؛ اما طولانی تر.....
  • bee
  • ۰
  • ۰

۸۸

خیلی خیلی خوبه ک الان تو این هوای بارونی کتاب شعر و قهوه ببرم و بارونو نگا کنم و با صدای بلند شعر بخونم و اینا ها ولی آناتومی تنه مو نخوندم و باید برم پایین درس بخونم پی نوشت: ولی خب هیچی باعث نمیشه ک ب خاطر چارتا جزوه کادی ک دلم بخواد و نکنم:)))))))))))رنک ک نمیخوام بشم^_^
  • bee
  • ۰
  • ۰

۹۹

خیلی وقت بود ک واقنی خوشحال نشده بودم تو ی هفته گذشته فقط در حد ۷ ۸ دقیقه واقعا" خوشحال بودم و بقیه ش کاملا زیر حد نرمال خوشحال بودم اونم برای چنتا برگه کاغذ پی نوشت: آناتومی-سرچ مسخره کودوم خب اه پی نوشت:کوفت و بنیاد!استعداد م نشدیم لعنتی!کاش شیمی میخوندم
  • bee
  • ۰
  • ۰

narrative

یه نریتیو ریویو ک  161 تا سایت خورده!فقط چون ایده ش خوب بوده۱ دمش گرمپی نوشت:کی شب شد؟!!!!وقتی رو ب پنجره نشینی همینه دیگه:/
  • bee