ناهموار

۱۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

***

هر دفعه که یادم میاد یبار ترم یک با اون دختره از دانشکده تا خوابگاه پیاده اومدم و تمام مدت صحبت کردیم و یادم نمیاد از چیا حرف زدیم مو به تنم سیخ میشه.
  • bee
  • ۰
  • ۰

.

صدای من از یه گوشه خاموش فراموش شده میاد، تنها در ۳۲۱ تاریک و اندکی سرد در آستانه ترمی جدید تو دانشکده ای که از همه آدماش بدم میاد، و صدای ابتهاج که پشت سر هم ارغوان میخونه و کتاب خاطرات یک مغ که کنارمه و بش فکر میکنم ولی سرم درد میکنه و نمیتونم بخونم و خاطرات تابستون و این ک کاش تموم نمیشد و اگه یک ساعت دیگه این وضع ادامه پیدا کنه صدام دیگه هیچوقت شنیده نمیشه.
  • bee
  • ۰
  • ۰

-

دلم نمیخواد برم مشهد واقعا نمیخوام نمیخوام.
  • bee
  • ۰
  • ۰

what the what

حلقه های زرین ذهنیمگه میشه؟!
  • bee
  • ۰
  • ۰

اغراق

ما آدما عاشق اغراق کردنیم. در حالی که غافلسم از این که به مطلقا همه چیز عادت میکنیم حتی چیزای خیلی خیلی خارق العاده. همین خیلی چیز ترسناکیه. فک کن یه عمر جون بکنی به خیلی از آرزوهات میرسی؛ بعد اون برات عادی بشه.داشتم به لیست ارزوهام نگاه میکردم، یهو خودمو تصور کردم در حالی که به همه اونا رسیدم. هممممشوون! خب اون موقه اینا برام عادی نشده؟! با احتمال خیلی زیادی همشون عادی شده. مثلا من بخش زیادی از آرزوهام مربوط به حرفه‌مه. اگه به همه اون چیزایی که میخوام برسم، نمیشم یه مطهره که فلان جا درس میده و این کارارو کرده. مسلما اونجا من هر روز خوشحال و روی قله انرژی های زندگیم نیستم که اوه به همه شون رسیدم. دو تا اتفاق میوفته ؛ یکی این که آرزو هایی که الان آرزوعه بدبختانه عادی میشن. اتفاق دیگه این که آرزوهای جدیدی ایجاد میشن و منم عمرم بی نهایت نیست. بالاخره پیر که میشم! پس چیکار باید کرد؟ یا باید از مسیر لذت برد و لحظه رو دریافت، یا باید آرزوها رو کمتر مادی کرد و بیشتر آرزوهای معنوی کرد مثل پر کردن حفره ها و خلا هایی که تو زندگی هممون هست. ولی شاید بشه ین اینا به یه تفاهمی رسید ینی خالص یه چیز نبود.پشه ها دیوونه م کردن چقد چرت گفتم نصفه شبی.
  • bee
  • ۰
  • ۰

۱۹

ولی همش بخاطر پی ام اسه ها!
  • bee
  • ۰
  • ۰

.

من نگران کار ها ساده و معمولی ای هستم که نمیتونم انجام بدم و نگرانم بی نهایت نگرانم که روزی پشیمون بشم که چرا اون کار رو نکردم و دیگه نشه.
  • bee
  • ۰
  • ۰

?

finally!!!!!
  • bee
  • ۰
  • ۰

-

یه جمله که به ادامه زندگی امیدوارم کنه؟
  • bee
  • ۰
  • ۰

انقد الف خوب بود انقد خو بود انقد خوب بود، یکمشو گزاشتم بعدا بخونم، وقتایی که توی موقعیت بدی بودم بخونمش. ولی خب متاسفانه به قول دوستی ازش سوز میاد.
  • bee