ناهموار

  • ۰
  • ۰

آخرش که چی!

مشکل و نقیضه ی این وسط اونجاش بود که هر چی میگذشت و از اوون ایهام اولش در میومدیُ وقتی که بیشتر درباره مسعله میفهمیدی و آها! های بیشتری مغز نداشته ت رو قلقلک میداد بعد وارد ی فاز جدیدی میشدی ، که توش میفهمیدی که حقیقتا؛ چیزی نمیدونی!و این جاست که هم برای آدم تناقض پیش میاره و هم این که یکم آدمو دلسرد میکنه و هم این ک شاید خیلی ارزشمند باشه که بتونی متوجه بشی ک واقعا و ب معنای حقیقی من کسی نیستم و چیزی نیستم و چیزی نمیدونم....اما ب هر حال باید قدر اون نقطه عطف رو دونست که از فاز من بلدم!! تغییر پیدا میکنیم به قطب مخالفش...پی نوشت: این روز ها انقدر فضای مجازی لامصب گند زده به زمین و زمان ک نمیدونم از کجاش بنویسم:/بیایم بگذریم از همه ی قضاوت های نادرست و بیجا و بدون داشتن اطلاعات و ناشی از اوایل همون مسیر من بلدم!!! بودن ها! و تبعاتی ک همین اظهار نظر های بی جا در حوزه هایی ک ازش چیزی نمیدونیم شده داشته و همین طور بگذریم از این ک هر روز شاهد مزخرفات بسیاری از زندگی سایر افراد هستیم ک ذره ای به ما ربطی ندارد و البته خود بنده هم از این ماجرا مثتثنی نیستم و این که همین ب اشتراک گذاشتن هایمان باعث میشود برخی فکر کنند و تا حدودی شاید هم درست فکر کنند که حالا ما حق داریم توی این شخصی ترین مساعل زندگی فلان اظهار عقیده کنیم و بگیم ک نظر ما چیه! در حالی ک من چیکاره م ک بخوام فلانی رو نقد کنم و اثن زندگی اون ب من چه!ای کاش خیلی خیلی بیشتر ب من چه میگفتیم!خودم هم اگه عادت کنم بیشتر ب من چه بگم به نظرم خیلی خوب باشه!:)داشتم میگفتم، حالا بگذریم از این که این همه نرم افزار های ارتباطی گند زده ب زندگیمون ! و ای کاش و هزاران بار ای کاش ک همون زنگ زدن و اس ام اس دادن می موند، که لااقل هر کی پول میداد حرف میزد!!!! و انقد حرف مفت و شاهد نبودیم!بعد مثلا من دیر جواب بدم ناراحت میشن !چرا؟!چون انلاین بودی و جواب ندادی!!!خب این یعنی این ک وقت نداشتم،دلم نخواست،یا اثن حرفت الان برام انقدرا مهم نیسو این نباید باعث ناراحتیت بشه و ای کاااش ک نشه!بعد ی کار میکنیم ک نفهمن انلاین بودی!(واقعا ببخشید ک من انلاین شدم!(این جا ب من چ خیلی ب کار میاد...))فرداش!:-مطهره! تو برا منم لست سین شدی؟!+عه بزا الان مارکت میکنم:/و اینجا من واقعا حرفی ندارم برا گفتن://///اثن چی داشتم مینوشتم؟!رشته کلام از انگشتم در رفت!ی چیز دیگه هم یادم اومد...واقعا یکی از سخیف ترین حرکت هایی ک توی عمرم دیدم و یکی از بی ارزش ترین و پست ترین فردی ک باهاش برخورد داشتم ادمین پیج تیلور فکتس بوده....چرا بعضیا فکر میکنن فالوعر بالا داشتن برمیگرده ب نوعی برتری در اون ها؟واقعا برام غیر قابل درکه....دیگه این ک این روز ها واقعا نیاز دارم ب یک هاله ای از هشدار که ارامش ما را نخراشی ! ک هر کی منو ببینه یا این ک اسم منو تو موبایلش ببینه این جلو چشاش ظاهر شه و تو دلش حس کنه نه بابا این دختره خونوک چیه ولش کن!یچیز دیگه هم میخواستم بنویسم....آها!حیف از 19 سالگی ک داره اینجور سریع میگذره:(یجایی شنیدم!!(کاملا معتبر!!!!) که ادم تو 9 سالگی،19 سالگی،29 سالگی،و ... ی فرشته مرگ رو میبینه!یعنی کجا می بینمش؟من ترجیح میدم ک بفهمم اون کیه:) وگرنه چ فایده ای داره کی باشه و کی و کجا ببینمش!همیسه دلم میخواست ی مطلب در مورد این بنویسم که اگر ی بار دیگه ب دنیا بیام،توی زندگی بعدیم، دلم میخواد چ جوری باشم!(من ک میدونم تو زندگی قبلیم کی بودم!اما نمیگم چون ی رازه:)....الان فک میکنم ک دلم نمیخواد مث دو تا زندگی ای ک تا الان داشتم دختر باشم:)دلم میخواد این دفه ی رهبر سیاسی باشم ک ب خیلیا کمک میکنه نترسن و  بی پروا و آزادانه فکر کنن و عمل کنن، یا شایدم ی نویسنده تنها و گوشه گیر ک عصرا میره کافه و با ی خودکار و ی دفتر با کاغذای قهوه ای و ی سیگار روی لبش از پنجره ب بیرون نکاه میکنه و گهگاهی ی چیزایی مینویسه و هر دفه هم قهوه تلخ سفارش میده!،یا شایدم ی ریاضیدان بشم،از همونایی ک کم حرف میزنن و خیلی حالیشونه و ته ی اتاق روی کاغذ خودکاراشون خاک میخورن!،شایدم ی دختر کوچولو بشم ک همه دخترونه ها رو انجام میده،هر چی دلش میخواد خوشحالی میکنه و توی دنیای خودش با پرنسس بودنش حال میکنه ولی توی 11 سالگی توی ی سانحه بدون درد می میره و هیچ وقت دنیای آدم بزرگارو تجربه نمیکنه!،حاضرم هر کودوم از اینا باشم( و چندین مثال دیگه ک فعلا در حوصله نمیگنجه)،اما هیچ وقت دختری نباشم که توی دهه دوم یا سوم عمرش صاحب خانواده جدیدی میشه و زدگیش رو دراینده صرف خانواده جدیدش و ب ثمر رسوندن اونا میکنه!واقعا دیگه خستگی داره بهم چیره میشه!چرا این همه جرت و پرت تایپ کردم
  • ۹۶/۰۶/۰۴
  • bee

نظرات (۵)

  • ناشناس همیشگی
  • گذشته از همه ی این حرفات که خیلی هم جالب!بود و اثنم چرت و پرت نبود!یه سوالی برام ایجاد شده که...چطوری فهمیدی تو زندگی قبلیت کی بودی؟
    پاسخ:
    همینطوری احساس نزدیکی عجیبی میکنم بهش!:) دلیلی نیست ک اون نبوده باشم اما دلیلی هست ک اون باشم!
  • ناشناس همیشگی
  • عجیبه واقعا...ولی نمیدونم چرا من هیچ جوره نمیتونم خودمو قانع کنم که همچین چیزی اثن اتفاق بیفتهاگرم بشه...وقتی من چیزی از زندگی قبلیم یادم نیس...پس این یه نفر جدیده دیگه...ادامه ی من نیست:( حتی انتخابشم دست خودمون نیس:/
    پاسخ:
    اینم حرفیه ولی خب روحمون ک یکیه! بعضیا میگن آرزو هایی ک تو زندگی قبلیمون نتونستیم برآورده کنیم میشن همین چیزایی ک الان همیشه ناخوداگاه دلمون میخواد داشته باشیمشون.... یا مثلا اگه قبلا با یکی دشمن بوده باشی یا بدی ای در حقت کرده باشه وقتی اولین بار الان ببینیش حس خوبی بهش نداری...یا برعکس
    یه زنبور تو زندگی گذشته ات زندگی میکرده که همش وزوز میکرده و زیر و روی زندگی تو زیر ذره بینِ مردمِ زمانه میذاشته!!

    روحت از اون وزوزی زدوده و زندگی ات پر روزی باد!!
    پاسخ:
    واقن اینطوری فک میکنین؟! شما فک کنم از همونایی هستی که بیکارن و کارشون شایعه درست کردنه و چه بسا ک از زیانکارانند...خسته نباشید واقعا
    ولی چقد فک زدی :||| برو خداتو شکر کن واس دوستات مهمی
    من به جای دوستات بودم از همه جا بلاکت میکردم انقد فک میزدی :))))))
    پاسخ:
    خوبه که جای دوستام نیستی:))))
    کجاش چرتو پرت بووود؟؟؟
    من که خوشم اومد از تجزیه تحلیلات. یه جورایی ، بعضیاشون درگیریای ذهنی و علامت سوالای خودم هم هس
    حرف واقعا زیاده....
    پاسخ:
    مرسی ک هستی و این حرفا محدثههه!