ناهموار

تجربه میگوید آدم ها وقتی برای چیزی ارزش قایلند که فرصت داشته باشند در رسیدن به آن شک کنند...
یعنی بقیه زن ها هم این قدر زیاد با انجام دادن کار های خونه تسکین پیدا میکنن یا فقط من اینطوری ام؟!عجیب تاثیر Antidepressant داره!
اثن بعضی موقه ها میگم ک اشتباه من این وسط چیه؟مگه من چیکار کردم که باید لایق این نارضایتی باشم؟! من که تلاشمو کردم، شایدم اشتباه واقعا از من نیست و از شخص یا اشخاص دیگه ایهو قطعا هم همینطوره:/خب حالا من چه طوری میتونم خوشحال باشم؟چطوری میتونم فراموش کنم؟چطوری میتونم به زندگی خوشحال قبلیم برگردم؟چرا همش به این نمیتونم و نمیشه ها فک میکنی؟میشه ازت خواهش کنم تلاشتو بکنی؟من سعی م و میکنم.شاید بتونم یه تغییری بدم.........

.

به درک . . . .
خدایی وقتی عکس پورد قهوه و شکلات و لیوان خالی رو تختتتونو با کتاب یا لپ تامی ک کنارشه میبینم نمیتونم ذهنمو ازین تفکرات آزاد کنم ک چرا اول نرفتی آشپزخوته ابجوش درست کنی قاطی قهوه ت کنی بعد شکلاتتم بریزی توش بعد بیاری کنار کتابت بزاری
الان ک دارم تایپ میکنم ۲ و ۲۰ دقیقه عصره فکر میکنم امروز تا الان خوب بوده و خوب خواهد بود
همرو گرخوندم! خودم موندم و خودم:/
جواب سوالات اولیش؛نه متاسفانه:(قبلا هم بهت گفته بودم، خودت نشنیده گرفتی:(ببخشید دست من نیست، چیزیه ک هست.. دومیش:مرده، یعنی هیچ وقت وجود نداشته ک بخواد زنده باشه،ولی من اونو تو ذهنم ساختم، ولی فهمیدم اونی ک من فک میکردم هیجوقت وجود خارجی نداشته همین
تنها تر ازین شوم خدا خواهم شد...
تنها کسی ک دفترچه رنگی رنگی ای که آرزوهامو توش مینویسمو دیده فایزست وقتی بهم گفت توشو خونده واقعا"" از دستش عصبانی شدم میخواستم حسابی دعواش کنم ولی چیزی که با جدیت بهم گفت قبل از این که هیچ واکنشی نشون بدم نظرمو تغییر داد و فقط به فکر فرو رفتم... فایزه گفت: به نظرم به همشون میرسی"