مثلا وقتی که یه چیزی رو میخونی و متوجه هستی که داره چی میگه ولی وقتی چند تا جمله رد میشه تازه متوجه میشی به چه زبانی هست :)
مثلا وقتی که یه چیزی رو میخونی و متوجه هستی که داره چی میگه ولی وقتی چند تا جمله رد میشه تازه متوجه میشی به چه زبانی هست :)
دارن دونه دونه میکشن. رسما و قانونا. دلیلش حتی برای اونی که گردنش طناب دهر رو لمس کرده هیچ وقت فهمیده نشد. زندگی ما اهمیتی نداره. کی میدونه شاید فردا نوبت من یا عزیز من باشه که اینجوری نوبتش برسه. کی میدونه؟ اون ها خبر داشتن؟ تا لحظه آخر باورش نمیشده. من که کاری نکردم. من که آسّه اومدم و رفتم، من که کوچکترین حرکتی نزدم. ممکنه من رو بخاطر فکرم بکشن؟ به خاطر این که میفهمم دارن چیکار میکنن؟ اگه هیچ کاری نکنم، میتونن از توی فکرم بفهمن؟ یعنی سگ هایی دارن که بو بکشه فکر مخالف رو؟ اگه اینجوری بود یعنی خودشون همه موافقن؟
Someday, you will find the perfection in someone ordinary, can not imagine anyone better than him, and deciding to change yourself to live peacefully next to him. Even if its hard,cause you need him breathing next to you. and it is that day for me.