ناهموار

.

ببینین کی قلبش سمت راستشه*___*

.

تخیلم از سرعت نور تجاوز میکنه.

0

هر دفه که فاعزه پی اماشو ک غلط نگارشی نداره ادیت نمیکنه ی تیری میره توی قلب من.

.

غیرممکنه.

.

اصلا به من چه.

.

امروز حوصلم سر رفته بود رفتم تو حال رو زمین دراز کشیدم با گوشیم کار میکردم جداریات پیاده و میخوندم، مامان بعد ی مدت دید زدن تو گوشیم گف فاعزه خیلی خوبه میدونم علایقش چیه از چی لذت میبره اما از تو سر در نمیارم؛ (نمیدونه خودمم نمیدونم)؛ بعد یهو ورمیداره ب بابا میگه تو فک میکنی چرا این اینطوریه دلش م برامون تنگ نمیشه میره مشهد(نمیدونه وقتی زنگ میزنه من وقتی بلند بلتد میخندم صورتم پر اشکه پر!)میگه واقعا دلت تنگ نمیشه؟دوباره با خنده گشادی میگم نه و چشمام پر اشک میشه، بابا میگه بیا ازت ام سی ام ای بگیریم و همینم مونده ک ته توی شخصیتمو در بیارین و بفهمین ک بعدش چی بشه مثلا:/ فی الواقع نمیدونم چرا مامان انقد تصورات عجیبی ازم داره.

.

حین درس خوندن سیاوش قمیشی(تو بارون که رفتی-آرزو-یه چیز دیگه) رو گوش دادم و الان مث چی تو گل موندم ک با بغض بی دلیلم چیکار کنم:))

.

چرا اون دختره روسری زرد سرش کرده بود و چرا اونجا شبیه من بوده و چرا من پیدا شدم و چرا گفتی

.

مثال بزنم خدایا مثال بزنم شرمنده بشی؟ببین هیجوخ با من نبودی هر دفه تلاش کردم؟بگم؟بگم؟من ک دیگه تلاش نمیکنم وقتی ک باهام نیستی. این آخرین باریه ک بهت فرصت میدم؛ بعدش دیگه برای همیشه میبوسمت میزارم کنار.

.

اثن همونجایی ک دکتر بهشتی داشت ثبت گرفتن یادمون میداد و من رفتم بیرون گریه کنم فهمیدم من ساخته نشدم واسه این کار.