ناهموار

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

-

یه روزایی مثل امروز خیلی خیلی احساسات عمیقی دارم ولی نمیدونم اون احساس چیه؛ نه نارحتم نه خوشحالم نه نگرانم نه استرس خاصی دارم(همون استرس های همیشگی) نه عاشقم!!! نه هیچی. حتی پی ام اس م ندارم! تاکیکاردی دارم و نمیدونم چرا. شاید تو زندگی قبلیم یا توی یه دنیای موازی یه اتفاق مهمی داره برای مطهره میوفته یا شاید همون طوری که فاطمه برنا میگفت شاید یه نفر یه جای دنیا مرده و کسی براش گریه نکرده و من برای این این طوری م چون شاید بیشتر با میدان در ارتباطم! نمیدونم چرا. شایدم هیچی نیست و فقط پرکاری تیروعید دارم:/ ولی خیلی احساس عمیقیه تصور نمیکنم این باشه. شایدم بخاطر اینه که میترسم یکاری کنم که ناخواسته یه نفر ازم خوشش بیاد و من از این متنفرم. این چه ترس مسخره ایه! ولی واقعا این برام مهمه و اصلا دلم نمیخواد کسی جز خانوادم منو دوست داشته باشه و این که همچین چیزی باشه منو آزار میده. ترساتم مسخرست. ولی خب این چیزیه که تو ذهنمه. نمیدونم شایدم اتفاق مهمی داره تو دنیای موازی ای میوفته ... امروز ۷۰ صفحه(تا الان) از جاسوس خوندم و میگم هی پسر (پائولوکوئیلو) تو بجز رقصنده ها و رسپی ها در مورد هیچ کی نمیتونی بنویسی؟! البته خوبه راضیم ازش چون واقعا اونا بیشتر با میدان در ارتباط میتونن باشن. البته هر کسی میتونه باشه تو هر شغلی اما خب اینا بیشتر محیط مستعدی دارن. خب مطهره چقد چرت گفتی درس بخون. پ.ن. من کی انقد تباه بودم که این اهنگا تو گوشیمه!!! پ.ن. هووورااا این هفته میرم خووونههه:))))
  • ۹۷/۰۸/۱۲
  • bee