ناهموار

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

14

انگار ی غولی نشسته روی سینه م دستشو کرده تو بدنم داره قلبمو فشار میده مچاله ش کرده...خدایا چرا این قد همه چی با بی عدالتی بین بنده هات تقسیم کردی...واقعا از امروز عصر ک رفتیم اونجا ی لحظه تصویر اون بچه ها از جلو چشمم نمیره کنار:/حتی لامپاشون روشن خاموش میشد اون موکتای سفت و بدرنگ دیوارای کثیف در و پیکر داغون اخه اون میز و صندلیای سفت و چوبی ب درد بچه های 7 8 ساله میخوره؟!از همه مهمتر این ک تنهان..خیلی خیلی تننها:(من میدونم ک ی خانواده درجه یک دارم و فقط چن کیلومتر ازم دورن و میرم پیششون روزی م ده بار بهم زنگ میزنن همش دارم غر میزنم همش نارحتم، چ طوری ی بچه این قدی میتونه بدون حتی داشتن یه خانواده زندگی کنه یا حتی بدتر با داشتن پدر و مادر و دور بودن ازشون.... وقتی کسی قبل خواب بهش شب بخیر نمیگه مامانش غذا نمیپزه بابایی نیست ک از سر کار بیاد براش هدیه بخره و و و.... حتی ی حرف ساده ک میزدم تمرکز نداشت گوش بده چی میگم، بی قرار بود اثن آرامش نداشت... خدایا خب این گناهش چیه ...کاش همه چی عادلانه تر بود///
  • ۹۷/۰۱/۲۲
  • bee

نظرات (۳)

چ وحشتناک:(
زندگی هیچوقت عادلانه نبوده:/
پاسخ:
اره
کجا بودن اینا حالا؟:(
پاسخ:
Dont wana talk