...
سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۴۱ ب.ظ
دنیا خیلی کوچک است، اما فقط وقت هایی کوچک است که نمیخواهی باشد!مثلا یک روز تصادفی از کنار هم رد میشویم،من مطمینم.شاید همین جا،شاید یک جای دور.اما من میدانم.یک روز دوباره تصادفا میبینمت.آن وقت نگاهم را از تو میدزدم،پیشانی و دست هایم خیس میشوند،سریع قدم بر میدارم و مطمین می شوم که رفتی...بعد تا یکی دو ساعت ذهنم پر فکر میشود...من خیلی سنگدلم،خیلی! من تو را تنها با تنهایی هایت تنها نگذاشتم، من تو را تنها گزاشتم ،با خاطراتی از دوست داشتنی ترین دختر دنیا..حداقل به نظر تو!دختری که زود باور میکرد، به هر چیز خنده داری میخندید، زود قهر میکرد، اما فقط منتظر ی ذره منت کشی بود تا برگرده و دوباره همون آدم سابق میشد! دختری که اگه دست راستش و لاک نمیزدی خودش هم نمیزد،چون نمی تونست!دختری که با ناز حرف میزد و خودشو برات لوس میکرد، حس میکردی ک بهت نیاز داره و این ها همه برای همیشه در ذهنت باقی خواهد ماند...او خیلی سنگدل بود، او تو را با همه عشقت رها کرد، دلیلی هم نداشت!فقط رفت.همین.برای من ساده بود، فقط رفتم، اما میدونم.من نشنیدم،اما تو باید شکسته باشی،ندیدم،ولی باید صد ها سال پیر شده باشی، مطمین نیستم ،اما میدونم ک هنوزم هر روز بهش فکر میکنی و با خودت میگی واقعا چی شد...من سنگدل نیستم، اگر بودم، الان کاملا فراموشت کرده بودم.الان نگران نبودم ک تو به خاطر من درد کشیدی، به این فکر نمیکردم که الان ممکنه تو چه حالی باشی،حتی همین یه ذره...یا مثلا ب این فکر نمیکردم ک سنگدلم.شاید فکر کنی من ، سنگ ترین گنجشک دنیا ، لونه جدیدی پیدا کردم، اما هر جای دنیا که هستی و اگه روزی باد این نوشته ها رو به دستت رسوند،بدون که من دیگه قلبی ندارم.هرگز لبخند های دختری که منتظر نوازشه رو نخواهم زد، من هیچ وقت اون دختر خوشگل که براش مهمه چی بپوشته یا رنگ لاکش به روسریش بیاد نخواهم بود، هیچ وقت از تیکه کلام هایی که برای تو اختراع کردم استفاده نمی کنم.یا خیلی چیز های دیگه.بزار خلاصه بگم، من دیگه قلبی برای دوست داشتن کسی ندارم...دنیا خیلی کوچک استاما ای کاش نبود.
۹۶/۰۷/۱۱
Unknown