~~

I have been impressed

545

چرا مامان قبول نمیکنه که من بزرگ شدم!بهش میگم که هفته بعد با بچه های ورودیمون میریم تهران نمایشگاه کتاب، میگه ک کی باهاتون میاد؟!پوکر شدم گفتم نمایندمونگف اونم که یه بچه مث خودتونه:))(اتفاقا گفتم کوچولو موچولو م هس)فک کنم مامان تصور میکنه باید ی نفر همراهمون بیاد و خودمون نمیتونیم از پس خودمون بر بیایم:/البته فک کنم این ک من تلاشی برای تغییر این ذهنیت انجام نمیدم هم بی تاثیر نیست:/

-

حقیقی ها را دوست تر میدارم.

4

وی کوفت حالیش نیست و داره میره میانترم فیزیو بده:)وی به این می اندیشه که وقتی میخواد طرحشو بره و تخصص م نمیخواد بگیره برای چی خودشو واسه امتحانا انقد اذیت کنه:/خب یااوااش!وی احساس میکنه چشاش ضعیف شده ولی دیگه ایندفه برم بینایی سنجی و بگن هیچیت نیست دیگه هیچی:))چرا انقد دوس داری عینکی بشی اوسکول:/همییییشه اینطوریه که نمونه سوالا از اول دستت هست و نمیخونی و تو امتحان همش همونا میاد:)ارزو میکنم به طرز اسرار آمیزی سر امتحان جوابا یادم بیاد:))

¤

هوووففففف خسته شدم چرا فردا نمیشه:/ #میانترم فیزیو۳

Rbt

لطفا دیگه تو خوابم نیا مرسی

¤

ورود پیوسته یون های کلسیم

♡♡

دست هایم برای تو ؛ بکار سبز خواهد شد بال هایم برای تو ، بگیر ...پرواز خواهد کرد آواز هایم برای تو ، بگذار توی موهایت...

♡

وی در روز های نزدیک ب امتحانات اون بالا روی تختش لش میکرد و در حالی که تو ی دستش موبایل بود و توی دست دیگش جزوه، در کار همه دخالت میکرد و در همه موارد نظر میداد^_^

@

the only thing I can tell; It's not fair