ناهموار

یه دختر دیوانه با دست های بسته و زنجیرای وصل به پاهاش توی سرم داره دیوانه وار میرقصه

_

فکر این که عظیمی میخواد بهم صفر بده دست از سرم برنمیداره-_-

-

من واقعا پلیدم.

-

سخ نگیر
دلم ذهن بی دغدغه میخواد.
من دیگه خودمو گم کردم انقد شبیه کسی بودم ک بقیه انتظار داشتن باشم.خیلی فرایند انرژی بریه ولی بد اینه که بهش عادت کردم و دیگه حتی متوجهش هم نبودم.مث ماشینی ک نقص فنی داره و به جای این ک درستش کنی مدام سوخت اضافه بهش بزنی و حتی فکر نکنی که میشه درستش کرد.
باید وقت کنم دوباره ارزوهاو هدف گزاریامو بشینم بنویسم.این چ تباهی ایه.
به آدم های دیوانه لاو زیادی میورزم:)))
رنگ تمنا ندارد.

/

بچه ها شما اونو ندیدی محسن نامجو و گوش کردین؟اگه نه گوش کنین :)))