She was. She was
.
امروز موهامو شستم و تمیز و مرتبه و حس خوبی به حالتش دارم. صورتمو رتینول زدم و شست و شوی دومرحله ای انجام دادم و به نظرم قشنگم. با این که دوباره فکر میکنم بعضی جاهای صورتم سبوم بیشتری داره و شاید دوباره باید راکوتان بخورم. در کل حس نامبی دارم. مشاورم گفته بود اگه بخوام میتونم برگردم با علی ولی اگه مشکلات قبلی رو حل نکنیم از قبل هم بدتر میشه. دیروز ازش خواستم که نقش دوس پسرمو برای چند ساعت بازی کنه. اومد دنبالم و چای دارچین درست کرده بود و ایت واز سو کیوت. دوستش دارم ولی نمیتونم در موردش راحت باشم چون فکر میکنم نباید. مثل کتابی بود که دوستش داری و از خوندنش لذت میبری اما میدونی باید برش گردونی به کتابخونه. کاملا ازش لذت نمیبری. اون در مورد من مطمین نیست. مشاورم گفته بود که انتظاراتت از رابطه رو بنویس. صرف نظر از علی. نوشته بودم که میخوام دوست داشته بشم و به اون شخص تمایل جنسی داشته باشم. بهم گفته بود که اینا حداقل هاست و من گفتم انتظاراتت رو بنویس. فکر کنم منظورش چیزایی مثل این بود که باهام وقت بزاره و با بقیه دختر ها توی توییتر توجه نکنه و این جور چیزا. فعلا وقت نگرفتم تا بتونم فکر کنم بهش. دلم نمیخواد منطقی باشم و خستم و کلی کار دارم.
- ۰۲/۰۷/۲۱